مهمان نوازی همسایه گان با مهاجرین افغان
با اشغال افغانستان توسط قوای شوروی و افزایش جنگ ها، مردم افغانستان در ابتدا از شهر ها و به ادامه ان از نقاط دور دست ، راه مهاجرت را در پیش گرفتند که در مدت پنج سال در حدود پنج ملیون افغان وطن را ترک گفته و مهاجر گردیدند .
افغانها ابتدا به دوکشورهای همسایه و مسلمان که پشتیبان مجاهدین افغان بودند پناه میبردند و شمار کم انها که از توان مالی خوبی برخوردار بودند بطور قاچاق و یا کسانیکه سابقه کاری با نهاد های دولتی و غیر دولتی کشور های غربی را داشتند بیشتر از طریق پاکستان به ان کشورها پناهنده میشدند که شمار این نوع افراد شاید کمتراز یک در صد کل مهاجرین مقیم کشور های ایران و پاکستان را در برمیگرفت .
مهاجرت افغانها در کشور های ایران و پاکستان بیشتر براساس زبان و مذهب صورت گرفت که دراین صورت مهاجرین اقوام پشتون ، تاجک ، ازبک و دیگر اقوام سنی مذهب بیشتر به پاکستان پناهنده شدند و در شهر های مرزی پشاور و کویته و همچنین در کمپ های که ازسوی دولت پاکستان برای احزاب داده شده بود جایگزین گردیدند و به زندگی خود ادامه دادند . مهاجرین ساکن در کمپ ها با وصف دریافت کمک های اقتصادی ماهوار از سوی نمایندگی های سازمان ملل متحد ، کشورهای اروپایی و اداراه کمشنری رسیدگی به امور مهاجرین دولت پاکستان آزادانه در شهر های نزدیک به کمپ ها به کار و تجارت می پرداختند و حتی به کارهای بزرگ و سرمایه گذاری در شهر های مهم و تجارتی همانند اسلام آباد کراچی لاهور و کویته دست می زدند .
مهاجرین هزاره و شیعه بیشتر شان به ایران پناهنده شده و در شهر های مختلف ایران درجاهای که کار برای شان میسر بود سکونت اختیار نمودند. اما شمار کمی از مهاجرین هزاره درشهر کویته پاکستان به علتی که دران شهر هزاره های پاکستانی سکونت داشتند ، اقامت گزیدند .
مهاجرین که خود را به کشور های امریکایی و اروپایی رسانیدند به زندگی ، تحصیل و کارهای پر درآمدی دست یافتندو در همان کشورها برای شان تابعیت داده شد و خود و اولاد های شان دارای آینده مادی و معنوی درخشانی گردیدند .
مهاجرینی که در کشور پاکستان سکونت اختیار نمودند از نعمت آزادی بهره مند بودند و میتوانستند در هرگوشه و کنار این کشور برای بدست اوردن یک زنده گی مطمئن و آرام اقامت نمایند وبا پول وسرمایه شان در هر راستا سرمایه گذاری ازاد نمایند. بدینگونه فرزندان شان که امید اینده افغانها بودند آزادانه در مدارس پاکستانی ویا افغانی که از جانب موسسات کمک کننده خارجی ویا احزاب جهادی تاسیس شده بود به تحصیلات خود ادامه دادند و از ان گذشته شمار زیاد از دانشجویانیکه در افغانستان از تحصیل بی بهره شده بودند وارد دانشگاه های پاکستانی شدند ویا برای ادامه تحصیل به کشورهای غربی فرستاده شدند.
البته که ان عده ئیکه در اثرتقاضای خانواده های شان به مدارس دینی رو اورده بودند ، بیشتر شان درنیمه دوم دهه نود میلادی با نیروی طالبان تحت رهبری ملا عمر در افغانستان پیوستند و تا کنون به یک نیروی خطر ناک ترورست تبدیل شده اند که عامل اصلی تربیه گاه را باید دانست ، چون فضای مدارس دینی در پاکستان بیشتر روحیه جهاد و مجاهدت را در خود گرفته بود و هرفردیکه وارد ان محیط افراطی میشد خود جذب محیط شده و تحت تاثیر قرار میگرفت .
در موضع سیاسی ، هرکشور همسایه و حتی کشور های دور دست و دخیل در قضیه افغانستان به اندازه سهم شان دخالت ها و دست درازی های را برای حفظ منافع شان در افغانستان انجام دادند که در این نوشته ما روی مسائل سیاسی کشور ها نپرداخته و فقط در بخش حقوقی و انسانی ان صحبت میکنیم .
درپاکستان مهاجرین افغان درحالیکه بزرگترین رقم مهاجرین جهان را دراین کشور تشکیل میداد به هرنوع کار و سرمایه گذاری ازاد دست زدند و از دکانداری شروع تا هوتل و بزرگترین تجارت خانه هارا در اختیار خود داشتند .
مردم پاکستان ازمهاجرین افغان با اغوش باز استقبال نمودند و گاهی یک پاکستانی ، افغانی را بنام مهاجر ویا افغان و افغانی تحقیر و اذیت نکرد، بلکه شمار زیاد از افغانها زندگی بهتر تر از پاکستانی ها را داشت و در مناطق مرفع تر و در خانه های مجلل تر زندگی میکردند ، وسایل نقلیه مجهزو مدل سال خریداری میکردند. اما مردم پاکستان اعم از پنجابی ، سندی ، پشتون ، بلوچ ، سرائیکی و غیره گاهی در مقابل افغانهای مهاجر حسادت نشان ندادند و همیشه افغانها را مانند پشتون های پاکستان به لقب محترمانه " خان صاحب " خطاب میکردند . اما نیروهای امنیتی پاکستان که عبارت از دستگاه پولیس ان کشور باشد برای بهره برداری شخصی آنهم بیشتر در ایالت سرحد و مرکز اسلام اباد دست به ظلم و چپاول میزدند و افغانهای داغدیده را به حد حصول مقدار رشوه اذیت میکردند . که این عادت فطری پولیس پاکستان است و اگر دستشان برسد شاید از پدر خود هم رشوه بگیرند .
جمهوری اسلامی ایران در ابتدای تشکیل حکومت اسلامی شعار بلند ، گوش کرگننده و مسلمان فریب دهندیی اسلام مرز ندارد را سردادند ، بنأ مردم هزاره و شیعه افغانستان بنا بر پیوند مذهبی که با ایرانی ها داشتند و از دور ایران را جنت روی زمین می پنداشتند به این کشور که تازه نام جمهوری اسلامی را رویش گذاشته بودند، بحیث پناه جو رو آوردند.
مردم ایران برعکس مردم مهمان نواز پاکستان نه تنها اینکه از مهاجرین افغان استقبال نکردند بلکه افغانها را بلائی دانستند که گویا خداوند بر رزق و روزی انان مسلط کرده باشد . درحالیکه بر مبنای اسلام و مذهب شمار زیادی از جوانان هزاره افغانستانی راهی جبهات جنگ ایران علیه عراق گردیدند و شمار زیادی از این افراد جان های شیرین شان را قربانی نموده و بنام اسلام جام های گرم شهادت را نوشیدند که تاکنون موجودیت مزار های انان در قبرستان های ایران شاهد بر حقیقت این بان است . اما مردم ایران از چوکات خود خواهی و برتری جویی نژادی خود که یکی از نمونه های جهل بشر است بیرون نیامده و مهاجرین افغان را با زخم زبان ها و فحش های رکیک استقبال میکردند . ازاین گذشته سیاست دولت ایران در قبال مهاجرین بزودی تغیر نموده و برعکس شعار اسلام مرز ندارد ، سرتاسر مرز ایران با پاکستان و افغانستان ( راه های مناسب برای تردد مهاجرین ) را با سیم خاردار بستند . به ادامه ان تمام کارهای ازاد را از دست مهاجرین گرفته و دولت وقت که ریاست انرا هاشمی رفسنجانی به عهده داشت اعلام نمود که افغانها بدون کارهای شاقه و طاقت فرسا که عبارت از کارگری در کوره های خشت زنی ، کوره های گچ پزی ، کارهای ساختمانی ، و کار در کارخانه های تولیدی ( غیر مواد غذایی) به دیگر کار ها اشتغال ورزیده نمیتوانند . پس از این اقدام دولت گشت و گذار مهاجرین را در داخل ایران ممنوع قرار داده و کارت های از طرف وزارت کشور ایران برای مهاجرین توزیع گردید و هدایت شد که بدون اخذ اجازه از شورای افاغنه وزارت کشور( داخله ) در مرکز و ولایت ها هیچ مهاجری حق گشت و گذار از یک شهر به شهر دیگر را ندارند. حاکمیت ایران با ایجاد دو کمپ مهاجرین تحت اداره نیروی های انتظامی ایران، در ولایت های سیستان بلوچستان و خراسان ان کشور، در حقیقت دوزندان بزرگی را برای اذیت و ازار مهاجرین افغان بنا نمودند که این اردوگاه های بدنام تاریخ به نام های تل سیاه واقع در نزدیکی شهر زاهدان و سنگ سفید واقع در نزدیکی شهر مشهد لکه سیاهی بر روی نظام باصطلاح جمهوری اسلامی ایران و مردم این سرزمین میباشد .
افغانها در این دو اردوگاه از اثر شکنجه بسیجی ها و نیروهای انتظامی ایران ، ازفشار گرسنگی و تشنگی و همچنین نبود وسایل طبی و مریضی های شدید، به ستوه می امدند که درنتیجه شمار زیاد از جوانان افغان دراین اردوگاه ها جام شهادت نوشیدند و شماردیگر از اثر شکنجه و لت وکوب نیروی ظالم سپاه ایران اعصاب خودرا از دست داده و در کوچه و بازار های شهر های کویته پاکستان ، هرات و جاهای دیگر کشور بی سرنوشت با یک آینده تاریک به دیوانگی مبتلا گردیدند .
نیروهای انتظامی ایران در شهر مشهد با رها اقامت گاه ها و منازل مهاجرین را مورد تجاوز قرار داده و با بی رحمی مردها را دستگیر و از کشور رد مرز می نمودند که دردوران جهاد تحویل رژیم کمونستی میداد و بعد ها درعصر حکومت طالبان انها را بدست طالبان میداد ند.
سانحه اردوگاه سنگ سفید فریمان مشهد در سال ۱۳۷۳ که باعث شهادت بیش از دوهزار اسیر مهاجر افغان گردید لکه ننگی بر صورت سیاه زمامداران و مردم ایران خواهد بود که در تاریخ نسل های بعد افغانها این واقعه را فراموش نخواهند کرد .
یکی از افرادیکه از جمله اسرای اردوگاه سنگ سفید بوده و خودش در صحنه حضور داشته اما خوشبختانه از این کشتار جان سالم بدر برده بود قضیه را چنین حکایت کرده است : ( اردوگاه سنگ سفید در پنجاه کلومتری شهر فریمان خراسان موقعیت داشت که دراین اردوگاه حدود بیش از سه هزار مهاجر بی گناه افغان که ازشهر های مختلف ایران به جرم نداشتن اسناد دستگیر شده ویا اشخاصی که جدیدأ وارد ایران شده بودند بسر میبردند . حصار اردوگاه را سیم خارتار که حدود چهار متر ارتفاع داشت و دراین سیم ها برق وصل شده بود تشکیل میداد . در گوشه های اردوگاه برج های بلند دیده بانی نظامیان ساخته شده بود و در نزدیکی دروازه ورودی اردوگاه ، ساختمانی وجود داشت که دران فرماندهی و مرکزیت نیروهای نظامی و مسئولین اردوگاه بود. اقامت گاه مهاجرین را خیمه های شش نفره و ده نفره تشکیل میداد و به شکل قطار های عسکری این خیمه ها برپا شده بود . اب اشامیدنی صحی برای مهاجرین میسر نبود و غذای خیلی بی کیفیت برای مهاجرین که مقدار ان خیلی ناچیز بود توزیع میگردید . دربین این مهاجرین گاهی ده ها و گاهی صد ها فامیل نیز منتظر سرنوشت شان بودند . مهاجرن زندانی در این اردوگاه از هر کجاکه دستگیرشده بودند ، سه الی چهار ماه نگهداری (زندانی با اعمال شاقه) میشد . در گرمای طاقت فرسای آن منطقه وقتیکه بیداد گری به اوج رسید ومهاجرین اسیر از ظلم مسئولین اردوگاه به تنگ آمده بودند و بقول خود شان: مرگ از زنده گی بهتر بود. و بسیاری از آنها مریض شده و مردند. در آخرین اقدام شبانه دست به فرار زدند وبه سمت مرزهای شرقی متواری شدند تا بتوانند دوباره به افغانستان برگردند. دژخیمان نیروی انتظامی رژیم ایران از هوا وزمین همانند مقابله با یک حمله نظامی بر این مهاجرین فراری دور از وطن یورش برده و جمع کثیری حدود دوهزار نفررا بکام مرگ فرستادند. همه این مها جرین آرمان باز گشت بوطن و دست بوسی مادران زجر کشیده و نوازش اطفال معصوم شانرا بزیر خاک بردند. بقول حکایت کننده ، مزدوران رژیم جنازه های هموطنان ما را در گورهای دسته جمعی انداخته وروی خاکشان را هم لنگر برده اند و بعد از آن سرک آسفالت درست نموده اند. و زمانی که سازمان ملل برای باز دید آمدند از گورها و جنازه ها اثری نیافتند و حتا گزارش به مجامع جهانی هم داده نشد و این داغی بود بردل تفتیده ما مردم.. )
این عمل سربازان ایرانی واکنش شدید را علیه رژیم در جهان به بار اورد و هزاره های مقیم پاکستان و دیگر کشور های اروپایی دست به تظاهرات زدند . اما موضوع توسط سازمان ملل تعقیب قانونی نشد و به فراموشی سپرده شد. لیکن این واقعه تاریخی را از اوراق تاریخ و از قلب خونین فرزندان مهاجر افغان گاهی هم نمیتوان از بین برد .
خوردن حق مهاجر حق مسلم یک ایرانی محسوب میشود و برخلاف قوانین حقوق بشر که ایرانی ها از ان اصلا اگاهی نداشتند و نه دارند درادارات دولتی و حتی داده گاه ها که در راس ان یک اخندی قرار دارد و خود را وارث دین نبی الله میداند. افغانی اگر برحق هم باشد مجرم شناخته شده و رد مرز میگردد اما ایرانی اگر ناحق هم باشد ، برحق دانسته میشود.
پس از استقرار نیروهای بین المللی به سرکردگی امریکا در افغانستان ، حکومت ایران همچون مار زخم دیده بر خود میپیچد و تمام دردش را بر سر مهاجرین افغان مقیم دراین کشور خالی میکند .
سالانه در فصل زمستان بدون توجه به تقاضای دولت افغانستان ، هزاران خانواده از مهاجرین افغان را با زور به افغانستان عودت میدهد و در ایران باصطلاح اسلامی تمام حق زنده ماندن را از یک افغانی گرفته است .
سال روان میلادی رئیس جمهور کنونی ایران که زمانی رهبری دسته ترورستی را در بین دانشجویان ایرانی به عهده داشت ، بی شرمانه به جواب یک خبر نگار افغان در امریکا ، یاوه گویی نموده و می افزاید که ایرانی ها با افغانها برادرانه رفتار نموده و اما مهاجرین افغان درایران خلاف قوانین بشری رفتار میکنند.
اگر از این اقای تریاکی که در صورت نرسیدن تریاک برایش ، همیشه یاوه گویی میکند ، پرسیده شود که در سال گذشته یک محله مهاجری نشین در شهر شیراز به کدام جرمی توسط نیروهای انتظامی ایران بلدوز شد و مهاجرین ان دسته جمعی به افغانستان برگشتانده شدند درحالیکه بیشتر انان را خانواده های تشکیل میدادند که درایران قانونی اقامت داشتند و باصطلاح دارای کارت سبز بودند .
ازان گذشته در هفته گذشته رژیم بشر ستیز احمقی نژاد ، دروازه امتحان کانکور را برروی تمامی مهاجرین در ایران که بیشتر انها افغانی و یا عراقی هستند مسدود ساخت . درحالیکه این دو کشور بزرگترین ضربه را از رژیم ایران متحمل شده اند و از نتیجه دست اندازی های رژیم ایران افغانستان و عراق به ویرانه مبدل شده است .
شمار از بچه بسیجی های ایرانی که پیروان و هم سفره های احمقی نژاد رئیس جمهور شان هستند ، و از تاریخ اصلا اگاهی ندارند ، افغانستان را کشور نو پا و کم زور مینویسند و فراموش کرده اند که زمانی مردان همین افغانستان کنونی یا خراسان بزرگ قدیمی بر بیشتر از نیمی از ایران کنونی حکومت میراند .
اگر این بچه تریاکی ها تاریخ دیروز مطالعه کنند میدانند که حکمروایی غزنوی ها و هوتکی ها تا کجای ایران وسعت داشته است .
اگر این بچه تریاکی ها چند ورق گذشته از تاریخ را ببینند خواهند دانست که غوری ها و مغل ها چند دهه بر انها حکومت کرده است .
جنایات رژیم ترورستی جمهوری اسلامی علیه مهاجرین مظلوم افغانی هرگز فراموش نخواهد شد و تاریخ فردای ما شاهد جنایات پیروان و داعیان باصطلاح ولایت فقیه و ولی فقیه شان خواهند بود .
نفرین مهاجرین افغان همین اکنون بر ایرانی ها اثر گذاشته است و اکنون نیمی از مردم ایران به شمول رئیس جمهور شان معتاد تریاک هستند و بدون استعمال این پدیده که محصول دست دهقانان افغان است ارامش احساس نمیکنند.
نوشته هایم را با ضرب المثل قدیمی افغانی خاتمه میدهم که :
فصل زمستان میگذرد و شادابی بهار می اید اما سیاهی برچهره ذغال تا ابد ماندگاراست.
منابع :
افغانستان پس از طلوع جمهوریت اثرچاپ نشدهء نویسنده
یاد داشتی از گفتگو با یکی از اسیران اردوگاه سنگ سفید در دفتر اتحادیه محصلین هزاره در کویته پاکستان درسال 1373
سایت خبری فارسی بی بی سی .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر