۱۳۸۷ دی ۸, یکشنبه

تشابه و تباین مفهوم های "آواره"، "بیگانه"، "پناهنده"، "مهاجر"، "پناهجو" و "بیجاشده





کلمۀ پناهنده از سوی رسانه های گروهی و گفتگوهای عادی مردم به مفهوم حقوقی آن بکار نمی رود. علت آن این است که امروز علل گریز مردم از مرزوبوم شان متنوع شده است. تعقیب یا پیگرد که مشخصۀ پناهندگی است، دیگر علت اصلی فرار مردم نیست بلکه علتهای دیگر، بیشتر، موجب این امر می شوند، مانند جنگهای داخلی یا کشمکشهای بین لمللی، منازعه های قومی، حوادث طبیعی همچون زمین لرزه، سیل، توفان و مانند اینها، خشکسالی و یا فرمان زمامداران به کوچانیدن اجباری و غیره.
عمومن به هر کسی که مجبور به ترک خانه اش شده است، صرف نظر از علت و انگیزۀ آن، یک واژه عام افاده را بکار میبرند که آن واژۀ پناهنده است.
اما گاهی، واژه های دیگری نیز از سوی ماموران دولتی و سیاستمداران به گردش می افتند که مهمترین آنان واژه های زیر اند: بیگانه یا خارجی، پناهنده، پناهندۀ حقیقی، پناهندۀ حقوقی، مهاجر، مهاجر اقتصادی، مهاجر سیاسی، بیجاشدگان داخلی، بیجاشدگان خارجی وغیره.
به زبان فارسی نیز برای نامیدن کسی که بنابر علتی ترک وطن می کند واژه های زیر بکار میرود: آواره، پناهنده، مهاجر، فراری، جلا وطن و گریزی (که در تاجکستان استفاده می شود)، پناهجو و بیجاشدۀ داخلی. اما این مفهومها به زبان فارسی اغلب در رسانه های گروهی بمعنای حقوقی آن بکار نمیروند و گاهی هم به عینی معنا یا مترادف با همدیگر استفاده میشوند.
این قلم می کوشد در مورد مفهوم های آواره، بیگانه، مهاجر، پناهنده و پناهجو و بیجاشده که زیادتر کاربرد دارند، بطور خلاصه روشنی بیاندازد:

١ آواره
کلمۀ آواره یک نام جمعی و همه گیر است، میتوان در رابطه به هرفردی بکار برد که بنابر هر علتی که باشد، مجبور گردیده است خانه و محل زندگی اش را ترک کند و در وضعیت بی خانمانی و دربدری کامل بسر می برد. علتهای که باعث اجبار فرد به ترک خانه و کاشانه می شوند، میتوانند اینها باشند: تعقیب و نقض حقوق بشر، کشمکشهای قومی، حوادث طبیعی همچون خشکسالی، زلزله، سیل، توفان و مانند اینها، و یا فقر و تهی دستی و غیره.
واژۀ آواره به زبان فارسی مفهوم گسترده دارد که میتواند به زبان عام و غیر تخصصی، افاده کنندۀ مفهومهای چون مهاجر، پناهنده، پناهجو و بیجاشده هم باشد. یعنی اگر ما برای افادۀ پدیده های یاد شده یک کلمه را باید برگزینیم، آن کلمه، کلمۀ آواره می باشد.

٢ بیگانه یا خارجی
مفهوم بیگانه یا خارجی در بیشترین موردها ساده است. مراد از "بیگانه" به مفهوم حقوقی آن کسی است که تابعیت کشور میزبان را نداشته بلکه تابعیت یک کشور دیگر غیر از میزبان را را دارد . برپایۀ این تعریف گروهای از مردم که مهاجر، پناهنده و پناهجو می باشند همه شامل مفهوم حقوقی بیگانه میشوند. به همین ملحوظ آنان در بعضی موارد مانند شهروندان خود کشور میزبان دارای کلیه حقوق یا تکلیفهای مدنی و سیاسی نیستند. بگونۀ مثال حق انتخاب کردن یا انتخاب شدن را در انتخابات ندارد وهم مکلف نیستند به نیروهای مسلح کشور میزبان خدمت کنند (البته در کشورهای که چنین مکلفیت وجود دارد).
در بسیاری کشورها موضوعهای مربوط به بیگانگان (خارجیان) و پناهندگان را در یک قانون تنظیم مینمایند. بدین معنا که قواعد که روابط حقوقی پناهندگان را در جامعه تنظیم میکنند شامل بخش از قانون مربوط به بیگانگان می باشند.
یک فرد بیگانه در هر کشوری که زندگی میکند تابع قانونها و مقرره های همان کشوری است در آن مسکون است یعنی پیرو و تابع حوزۀ قضایی کشور میزبان خویش است. فرد بیگانه والاتر از قانون کشور میزبان نیست. فرق نمیکند که این خارجی یک شهروند امریکای است یا یک شهروند فلسطینی. تبعۀ خارجی مکلف است قانونها و مقرره های کشوری را که در آن زندگی میکند، رعایت کند. در صورت سرپیچی از مقررات و قانونهای کشور میزبان، محکمه ها و ارگانهای دیگر حفظ حقوق، حق دارند فرد متخلف را تعقیب کیفری کنند یا از کشور خارج نمایند.
چون پناهنده تابعیت کشور میزبان را ندارد، او نیز یک فرد بیگانه یا خارجی است. اما حقوق پناهندگان و حقوق بیگانگان در بعضی موردها از هم فرق دارند.

٣ پناهنده
پناهنده به مفهوم حقوقی آن کسی است که تعریف آن در مادۀ ١ کنوانسیون ١٩٥١ مربوط به وضع پناهندگان داده شده است و مشخصۀ آن، طوریکه در فوق نیز ذکرشد، وجود ترس موجه از تعقیب به دلایل نژاد، قومیت، مذهب، وابستگی به گروه اجتماعی خاص ویا داشتن عقیدۀ سیاسی در کشور خویش است که در خارج از کشورش (یا کشور محل اقامت دایمی اش) قراردارد و نمیتواند یا نمیخواهد خود را بنابر دلایل فوق در زیر چتر حمایت دولت اش (یا کشور محل اقامت دایمی اش) قرار دهد.
موضع بررسی تعریف پناهنده درین نوشته فقط تعریف پناهنده در مادۀ ١ کنوانسیون سال ١٩٥١است که در گفتارهای بعد خواهد آمد.
البته در کشورهای افریقایی و امریکای لاتین افزون بر تعریف یادشده در مادۀ ١ کنوانسیون ١٩٥١، پناهنده همچنان شامل کسی میشود که به سبب تجاوز خارجی، اشغال، تسلط خارجی یا رویدادهای بطور شدید برهم زنندۀ نظم وآرامش عمومی در بخشی یا کل قلمرو کشورش مجبور شده است کشورش را ترک کند و بجای دیگر در خارج از کشورش پناه بجوید.
[2]
حقوق پناهندگان در چوکات حقوق بیگانگان بررسی میشود اما ویژگی های خود را نیز دارد. علت اینکه وضعیت حقوقی پناهندگان در قانون امور بیگانگان بررسی میشود موجودیت وجه مشترک میان آنهاست. وجه مشترک آنها این است که پناهنده و بیگانه هردو خارجی اند و تبعه کشور میزبان نیستند. هردو قاعدتن تابعیت یک کشور خارجی را دارند و به این اساس یک شهروند خارجی محسوب میشوند. اما هر تبعه خارجی را نمیتواند پناهنده گفت. حال آنکه هر پناهنده اصولن تبعۀ خارجی است، زیرا تبعۀ کشور پناهگاه خویش نیست. اما پناهنده ذاتن مهاجر عادی هم نیست.
بگونۀ مثال یک فرد جهانگرد که بقصد سیاحت در کشور وارد شده است و یا یک محصل خارجی که در یک دانشگاه دانش می آموزد چون تبعۀ کشور میزبان نیستند بیگانه یا خارجی اند، اما پناهنده نیستند. مهاجر هم نیستند. اگرآن جهانگرد یا آن دانشجو، به گونۀ مثال، پس از ورود در کشور میزبان شاهد تحولاتی در کشور خویش باشند که منجر به آن شود که آنان در صورت بازگشت به کشورشان مورد بد رفتاریهای همچون تعقیب، ستم و شکنجه از طرف مقامات (جدید) کشورش قراربگیرند و این این امر اظهر من الشمس باشد، و به این دلیل آنان در کشور میزبان در خواست پناهندگی دهند و آن حق را بدست آورند، آنگاه آنان پناهنده محسوب میشوند.
درین مثال، درحالت اول هردوی آنان یعنی هم جهانگرد و هم دانشجو تبعۀ خارجی و بیگانه بودند، در حالیکه در حالت دوم، هردوی آنان پناهنده شدند اما همچنان بیگانه اند زیرا شهروند کشور میزبان نیستند. در حالت اول کشور متبوع خودشان حامی آنان بود، حال آنکه در حالت دوم کشور میزبان یا کشور پناهگاه حمایت آنان را بدوش میگیرد.
از سوی دیگر ورود پناهنده در کشور در صورتی که بیدرنگ درخواست پناهندگی دهد ورود غیر قانونی تلقی نمیشود. حال آنکه این امر در مورد یک فرد بیگانۀ عادی صادق نیست. شخص خارجی قبل از ورود باید روادید یا ویزه ورود ( اجازه ورود در کشور) را داشته باشد.
باز هم تفاوت دیگر پناهنده و بیگانه این است که کمیساری عالی ملل متحد برای حمایت و نظارت از پناهندگان ایجاد شده است نه از بیگانگان.
ازین رو وضعیت حقوقی یک پناهنده از وضعیت حقوقی یک بیگانه در بسیاری حالات فرق میکند.

٤ مهاجر
از طرف دیگر مفهوم "پناهنده" و مفهوم " مهاجر" نیز طوریکه گفتیم یکی نیستند. مهاجر کسی است که از یک یک کشور به کشور دیگر است نقل مکان میکند که دلیل اصلی اش محدودیت و یا نبود شرایط دلخواه رشد اقتصادی و اجتماعی است.
امروز نفوس کشورهای قارۀ امریکا از ارژانتین گرفته تا ایالات متحدۀ امریکا و کاناد، و یا نفوس استرالیا و زیلاند نو، بصورت عمده از مهاجان اروپایی و قسمن از مناطق دیگر آسیا و افریقا تشکیل یافته است. هم اکنون اروپاییانی که به جستجوی شانس بهتر به کشورهای دیگری اروپایی اند و یا این شانس را به ایالات متحده، کانادا و استرالیا می بینند، بهمانجا مهاجرت میکنند و همانجا بطور دایم میزییند و یا بعد از مدتی به کشور خویش بر میگردند.
اما این گونه مهاجرت به آن کشورها برای مردمان کشورهای فقیر میسر نیست.
مثال زندۀ دیگر مهاجران، کارگران مهاجر اند که به خاطر انجام کارهای موسمی به کشور یا کشورهای دیگری سفر میکنند، مانند مهاجرت شهروندان کشورهای اروپایی شرقی که تازه به عضویت اتحادیۀ اروپا پیوسته اند به سوی کشور های اروپایی غربی.
بازهم نمونه دیگر آن شمار زیادی به اصطلاح "کارگران مهمان" ترکی، مراکشی، یونانی ودیگران اند در کشورهای هالند، بلژیک، المان وغیره که پس از ختم جنگ دوم جهانی بهر کار آمدند و همانجا جاگیر شدند و بر نگشتند.
وجه مشترک "پناهند" و "مهاجر" دراینست که هردو بنابر دلایلی ازمسکن و ماوای خویش بجای دیگری در خارج از کشور و برای مدتی، بصورت کل، دوامدار و نامعلوم، می کوچند.
اما ترک وطن برای یک پناهنده تقریبأ همیشه اجباری و غیر اختیاری و بیشتر ناگهانی است. این امر در مورد یک مهاجر به معنای واقعی کلمه صدق نمیکند.
آنکه از یک کشور به کشور دیگر به عنوان مهاجر هجرت میکند این فکر را مدتها در سر پرورانیده و نیک و بد پیامدهای هجرت را در سر زمین غیر سنجیده است و ارادۀ این کار را آگاهانه کرده است. چیزی که یک پناهنده برایش وقت زیاد ندارد.
طوریکه در بالا ذکر شد ترس موجه از تعقیب مشخصۀ اصلی پناهنده است. حال آنکه مهاجر از داشتن چنین خصیصه مبرا است. اما شرایط رقتبار زندگی اقتصادی و اجتماعی، و فقر دایمی در کشورهای کم بضاعت یکی از علتهای اصلی مهاجرت مردم به سوی کشورهای مرفه تر است.
مهاجر در هر کشوری که اقامت گزیند تا وقتی که تابعیت کشور میزبان را کسب نکند از حمایت دپلوماتیک کشور متبوع خود برخوردار است. حال آنکه برای یک پناهنده کسب حمایت دپلوماتیک از کشورش به معنای ترک مقام پناهندگی اش است. پناهنده طوریکه در بالا ذکر شد نمیتواند یا نمیخواهد بنابر دلایلی یاد شده حمایت کشور متبوع اش را حاصل کند. ازینرو او در جستجوی حمایت بین لمللی است. برخورداری از حمایت بین لمللی به شکل حمایت دولت پناهگاه یا حمایت کمیساری ملل متحد برای پناهندگان تجسم می یابد.
بدین ملحوظ دو مفهوم پناهنده و مهاجر را نباید با هم یکی دانست و ادغام کرد. یکی دانستن این دو مفهوم هم از لحاظ حقوقی و هم از لحاظ عملی نادرست و غیر کارشناسانه است.
مثالهای ذکر شدۀ فوق از مهاجران مثالهای از مهاجران قانونی در کشور ها میباشد که حسابشان از مهاجران غیر قانونی جدا است. البته مهاجران غیر قانونی در هر کشوری که باشند به بدترین حالت بهره کشی میشوند. آنان از کمترین حقوق انسانی بهره مند نیستند. مزد کار شان بسیار کمتر از مزد مهاجران قانونی است. چون غیر قانونی زندگی میکنند هر لحظه ای که کشور میزبان بخواهد میتواند آنان را از کشور خود بدرکند. هیچ دولتی راضی نیست که یک تبعۀ بیگانه در کشورش بصورت غیر قانونی بسر برد اما این پدیده در کشورهای مرفه و آسوده مند همواره موجود بوده است.
٥ پناهجو
پناهجو فرد خارجی است که در جستجوی حمایت بین لمللی است. یعنی کسی که در کشورخارجی درخواست پناهندگی داده است اما هنوز به دریافت حق اقامت پناهندگی نایل نشده است. تا مدامی که فرد متقاضی پناهندگی در قبال در خواست پناهندگی اش از مقامهای صالح پاسخ مثبت نگرفته است و پروسۀ پناهندگی اش نیز پایان نیافته است آن فرد را میتوان پناهجو گفت.
٦ بیجاشدگان داخلی
بیجاشدگان داخلی واژه ای است که امروز بیشتر در مورد آورگان داخلی استفاده میشود و آن کسانی اند که به هر علتی که است مجبور شده اند خانه و کاشانۀ خویش را ترک کنند ولی از کشور خویش خارج نشده اند. امروز بسیار اتفاق می افتد که این افراد با وجود داشتن ترس موجه از تعقیب توسط گروه های معینی از طرفهای درگیر در جنگ داخلی کشور، و یا به علتهای دیگری مانند قحطی، فقر، حادثه های طبیعی دیگر، بی نظمی های اجتماعی وغیره، بهر دلیلی که است نمیخواهند یا نمی توانند از کشورشان فرار کنند، پس مجبورمیشوند بجای امن تر در کشور خویش بگریزند یا به جای دیگری جابجا شوند. چنین اشخاص را نیز نمیتوان پناهنده به معنای که در کنوانسیون پناهندگان ذکر شده است نامید. زیرا یکی از شرطهای پناهندگی این است که فرد باید در خارج از کشور خویش قرار داشته باشد. واژۀ که بر این اشخاص اطلاق میشود واژۀ "بیجاشدگان" داخلی است. چون بیجاشدگان در کشور خویش زندگی میکنند به این اساس از لحاظ قانونی مورد حمایت کشور خویش قراردارند، حال آنکه پناهنده در خارج از کشورش بسر می برد و خواستار حمایت بین لمللی است. در کشورهای فقیر سازمانهای غیر دولتی (سغد ها)[3] با هماهنگی کمیساری عالی ملل متحد ازین افراد حمایت میکنند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر