و قتلگاه غارت و جنایات طالبان کوچی نما
معضله کوچی ها یکی از تنشهای حادِ اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی است وریشه ء طولانی بحران میان قومی در افغانستان دارد که در تابستان هر سا ل میان کوچیها و ساکنان بومی بسیاری از مناطق کشور به دلیل تهاجم رمهها و گلههای کوچیها به چراگاههایشان نزاع به وجود میآیند. حکومت ها برای دست یابی براهداف مغرضانهء خود از کوچیها با شیوه های متفاوت منحیث ابزارسیاسی برای سرکوب دیگراقوام کشور بهره گیری مینمایند . بازگوئی حوادث گذشته خواه ناخواه دربردارنده بعضی از، زشتی وخوبی حوادثی ، اتفاق افتاده، است که نمیتوان آنها را نادیده گرفت و هنوز هم حلقه های معین سیاسی میخواهند، آنرا نهادینه کرده و به آن جنبه قانونی دهند. بناء، لازم اند که این گونه حوادث همانگونه که واقع شده هست، باید مورد بررسی قرار گیرد نه بشکل تحریف شده آن تا راه حلی منطقی برایش جستجوگردد.
مردم کشور همه بخوبی میدانند که دردهه اخیر قرن نوزد هم میلادی بعد ازشکست مردم هزاره توسط لشکر عبدالرحمن جلاد طبق فرمان او تمام زمین های اجدادی مردم هزاره در مناطق زابل – قندهار – هلمند و ارزگان ، تیری ، دهراود ، اجرستان ، دایه ، فولاد ، گیزاب ، زاولی ، مالستان ، ، کجران ، دای چوپان ، شاه جوی ، داله و غیره برای قبیله های مختلف اقوام پشتون توزیع گردید . درعین زمان به کوچیها اجازه داده شد تا از مناطق غیر زراعتی مردم هزاره را برای رمه داری ، استفاده نمایند عبدالرحمان به کوچیها زمین مشخصی نداد و در زمینهء اسکان آنها اقدامی ننمود، تا بتواند از آنان بهعنوان ابزاری سیاسی جهت سرکوب اقوام دیگر استفاده نماید کوچیهای پشتون تبار یک پدیده سازمان یافته سیاسی است، چون کوچیها را قدرت های گذشته وابسته به استعمار در جهت سیاست، بدرفتاری علیه سایر اقوام کشور در راستای پاکسازی قومی به وجود آوردند، ، کوچی ها در مسیر رفت وآمد خود مردم بومی را چنان شکنجه روحی می دادند، که برخی را به ناچار کوچاندند، و برخی به زور دولت ودوسیه سازی مجبور می شدند ، زمین های خود را به کوچیها بفروشند. که این عامل جا بجای جمعیت را در ساحات مورد نظر شان سرعت می بخشید، برخلاف ادعای برخی ها پدیده کوچیگری سیاسی از یکصد سال عمر بیشتر در افغانستان ندارد .از همه اولتر باید بدانیم که کوچی ها نه یک صنف و نه یک قوم جدا گانه است. تمام اقوام افغانستان اعم از تاجک ها – هزاره ها – ازبک ها – ترکمن ها – ایماق ها – بلوچ ها – قیر غیز ها – پامیری ها و عرب ها و غیره نیز مانند اقوام پشتون کوچی های عادی و طبیعی دارند و به رمه داری و تربیه مواشی مصروف هستند که این کوچی ها در تابستان هر سال برای سه ماه همراه با رمه های شان در چراگاه های نزدیک به زمین های زراعتی للمی کوهی ویا در چراگاه های مشترک نزدیک به مناطق زیست شان ییلاق میروند و در تربیه مواشی مبادرت میورزند . ولی کوچی های پشتون تبار از مناطق قبایلی آن طرف خط دیورند و از ساحات جنوب وشرق رمه های خود ها را گرفته در دیگر ساحات کشور سرازیر میشوند و در مناطق مردمی مصروف ییلاق میگردند که مردم بومی آن هیچ گونه تجانس زبانی و قومی با آنان ندارند که در نتیجه به برخورد های خونین منجرمیگردد. دولت افغانستان باید کوچی های پاکستانی و افغانی را از همدیگر تفکیک و جدا نماید و برای کوچی های پشتون تبار افغانی در مناطق هم زبا ن و هم نژاد ایشان اسکان بدهند .
کوچی های غیر طبیعی یک پدیده سیاسی استعماری بوده که در زمان امیرعبدالرحمن بعد از ترسیم خط دیو رند بالای قسمتی از خاک کشور به منظور اهداف خاص سیاسی تشکیل و ایجاد گریده است که تا هنوز بحیث زخم خونین سرکوبگر مورد بهره بر داری حکام وقت برضد دیگراقوام مورد استفاده قرار میگیرد. همه میدانیم که جمعیت کوچیها بگونه افواهی از سوی نظریه پردازان استبداد تکتباری زیاد نشان داده میشود که بیشتر خصلت سیاسی داشته که نه واقعی ونه حقیقی میباشد . چنانکه براساس گواهی شاهدان عینی، درسال ۱۳۵۷ خورشیدی حفیظ الله امین شخصاً به قلم خود دو ملیون تن دیگر را بر جمعیت پنجصد هزار نفری کوچی های پشتون تبار که ازسوی اداره مرکزی احصائیه پس از سرشماری ارزیابی گردیده بود، خودسرانه و زورگویانه افزوده است. در صورتیکه ، جمعیت کوچیهای پشتون تبار به پنجصد هزار و درمجموع کوچ نشینان، بشمول شماری از خانواده های مالدار که به ییلاقها درکوهستانات مربوط به سرزمینهای خود مؤقتاً اقامت میگزینند، به هفتصد و پنجاه هزار تن میرسد. این نفوس نیم میلیونی شامل کوچی های مناطق قبایلی پاکستان و کوچی های افغانی این طرف خط دیورند هستند ومهاجرا ن افغانستان مقیم پاکستان همگی بخوبی میدانند که کوچیها ی پاکستانی اکثرا در شهر ها ی بزرگ و مناطق سرحدی آن کشور صاحب خانه – دکان - تجارت و مصروف قاچاق مواد مخدر است و گروه طالبان و القاعده را برای اجرای عملیات های تروریستی در افغانستان ودیگر نقاط جهان یاری میرسانند و همچنان کوچی های افغانی و داخلی پشتون تبار در ولایات جنوب و شرق افغانستان و در شهر های بزرگ کشور صاحب خانه – دکان و تجارت بوده و در انواع گوناگون قا چا ق و انجام حملات انتحاری در شهر ها و شاهراه های بزرگ مصروف می باشند. برخی از کوچی ها جاسوسان دولت ها و از عوامل زمینه ساز تهاجم بیگانه است. آنان بانی تروریسم در وجود طالبان و القاعده ، حامی این ناآرامیها و تاجران مواد مخدر امروز و قاچاقچیان دیروز هستند .
طالبان کوچی نما، کوچی دولتی است نه کوچی طبیعی بلکه به شکل استثنائی ، رفتار این کوچیها همان مطالبه حقوق شهروندی مضاعف است. هفت سا ل پیش در زمان حاکميت سياه طالبان و تقويت نفوذ قبیله گرایان پشتون تبار در رژيم فعلی بارديگر باشندگان غيرپشتون بويژه باشندگان نواحی هزاره جات را به مشکل کوچيها ی سیاسی مواجه نموده است.
اوضاع سياسی و اجتماعی افغانستان در طی سه دهه ای اخير در اثر جنگها، مهاجرتها و مداخلات بيرونی دستخوش تحول جدی شده است. در شرايط فعلی برابری همه اتباع کشور بدون در نظرداشت تعلق نژادی، مذهبی، لسانی و محلی يکی از نيازهای اصلی و خواستهای واقعی و فوری جامعه است. اما دولت فعلی بجای تامين ازادی و رفع تبعيضهای قومی و جنسی هر روز در پی محدوديت ازاديها و تشديد تضادهای قومی و مليتی است. دولت نه فقط در طول دو سال از ادامه و تشديد اين تنش قومی کارمثبت و مؤثری به پيش نبرده بلکه برعکس آگاهانه در تلاش تعميق آن بوده است. طرح اخير دولت بجای برنامه اسکان کوچي ها و پايان دادن به منازعه قومی، خواهان حل مسئله از راه حقوقی شده است. راه حل که به تضاد و بحران فعلی عمق و بعدی بيشتر می بخشد.
دعوی کوچيها با اهالی بهسود قبل از آنکه يک مسئله حقوقی باشد يک مسئله سياسی است. دعوی حقوقی و مراجعه به اسناد نميتواند گرهکشا باشد. زيرا اسناد متعلق به صد سال پيش در دوران که شؤونيسم قومی حکمروائی ميکرد و مردم هزاره در معرض انواع بيدادگری و بيحقوقی قرار داشتند، نميتواند پاسخگوی نياز و مشکلات امروزی باشد. تهيه اسناد جعلی يا اصلی در نظامهای فاسد افغانستان هيچگاه مسئله دشواری نبوده است. در افغانستان بسیاری مسایل از جمله مسایل مالکیت بصورت عرف و نا نوشته پابرجا مانده است. دولتهای قبیله گرا درین مورد کمتر توجه داشته اند. ازین رو مردمی که سالها در یک منطقه زندگی کرده اند صاحب جا و مالی در آنجا میباشند. اما ممکن است از آن جا و مال سند نزد شان نباشد زیرا بصورت عرف هرکه میداند که چه چیز از کی است.
اولتر از همه باید هویت کوچیها مشخص شود. تنها آن کوچیهای که واقعا افغان اند، تذکرۀ تابعیت داده شود، باید مورد حمایت دولت افغانستان قرارگیرد. اما آنانیکه پاکستانی اند نباید بار دوش مردم افغانستان شوند. دولت باید مسألۀ کوچی ها را برای همیشه و دایم حل کند. از لحاظ روابط و مناسبات اجتماعی در افغانستان معیار اصلی در حوزه فعالیت و تشخیص حدود، دامنه فعالیت هر باشنده و کوچنده را عرف تعيین می کند ، یک امر وقتی قانونی است که از طرف مقامهای صالح دولتی برپایۀ اصول قانونی بظهور رسیده باشد. اما یک قانون میتواند ظالمانه و غیر عادلانه باشد. درین صورت قانونی بودن با عدالت و انصاف ناسازگار می باشد که باعث عدم مشروعیت میگردد. وقتی که ما یک دولت ستمگار و مستبد را دولت غیر مشروع می نامیم بخاطر این است که آن دولت رویۀ انصاف را پیش نگرفته است، روشن است که عبدالرحمان خان دشمن سرسخت مردم هزاره بود. که فرمان داد این مردم را سر بزنند و قتل عام کنند و هر که را نمیکشند اسیر کنند و سپس به بازارهای برده فروشان بفروشند. ستمهای که این امیر خوناشام به حق مردم هزاره کرده است نابخشودنی است. طبیعی است که چنین شخصی حاضر بود که سرزمین و مناطق مردم هزاره را به کوچیها ببخشد. اما این بخشش بر پایۀ تنفر و دشمنی بوده است نه برپایه حق و عدالت و ازینرو سند کوچیها را نمیتوان مشروع خواند زیرا این سند مبتنی بر حق نیست و مشروعیت ندارد. قرار اطلاع ماه حمل سال گذشته و ماه حمل سال جاری چندین جلسات مکرر به اشتراک نمایندگان کوچیها و بعضی از مقامات ارشد پشتون تبار برتریخواه در دولت و پارلمان جهت تهاجم طالبان کوچی نما به مناطق هزاره جات دایر گردیده است . درین جلسات به نمایندگان کوچی ها دستور میدهند که باید با گرم شدن هوا کوچی ها از راه میدان وردگ وارد هزاره جات شده و تا بامیان و یکاولنگ به پیش بروند . و در عین زمان قبایل دیگر کوچی در ولایت های غزنی و زابل نیز اماده رفتن به هزاره جات باشند . دربهارسال روان بنا بر وعده و نوید های این دسته شریک در قدرت سیاسی، کوچی ها که بیشتر جوانان شان در حلقه نظامی طالبان عضویت دارند، با سلاح های دست داشته ثقیله و خفیفه شان از مسیر کجاب و دای میرداد وارد قسمت های از ولسوالی بهسود شدند .
طبق برنامه از قبل طرح شده این نیروهای طالبا ن زیر پوشیش کوچی در آغاز برای اینکه ساکنین اصلی این سرزمین را تحت تاثیر خود قرار دهند، از خشونت کار گرفته و با فیر سلاح های سبک و سنگین و سوزاندن چندین خانه وفیر چند راکت ، به پیشروی خود ادامه دادند که جنایات نسلکشی وغارت سال جاری و سال گذشته طالبان کوچی نما را دربهسود و دایمیردادهمه مردم کشور آگاهی دارند که خشنتر وزشتتر از کشتار فاشیزم هتلری بوده است. درپی این تجاوز آشکار، باردیگر هزاره های صلحدوست وادار شدند که دست به مقاومت دفاعی بزنند. که بهای سنگینی به دفاع از سرزمین، آزادی و حق زندگی درخانه و مزرعه خویش پرداختند، و تا آنجا که میتوانستند ایستادگی نشان دادند. آنان با برادران همدرد خویش به تظاهرات خیابانی ده ها هزار نفری دست زدند و صدای اعتراض خود را، به بلندی کوه های هزارجات، بالا کردند. دسته های قومگرای حاکم در مقام های کلیدی دولت کنونی عامل نیرومندی در تولید خشونت و جنگ جدید میان کوچی های پشتونتبار پاکستانی و مردمان محلی هزاره جات در بهسود، دایمیرداد و سایر نقاط کشور گردیدند که باعث فاجعه نوین ملی در پیکرهء علیل مردمان تحت ستم افغانستان گردیده اند. خود محوران دولتی به خاطر کوچی های پاکستانی و یا به گفتهء بهتر به حمایت از طالبان کوچی نقاب هر دو طرف خط دیورند، تنش و دشمنی ناخواسته را میان اهالی ناآگاه، غیر سیاسی و بیگناه پشتون کشور و مردم تحت ستم هزاره در افغانستان خلق نموده اند تا دشمنان داخلی و خارجی افغانستان از آن بهره ببرند.
طوریکه نعیم کوچی رئیس تنظیمیه رژیم طالبان و عامل اصلی قتل عام و زمین سوخته در هزاره جا ت که بعد از سقوط حکومت طالبان با سپری نمودن سه سال حبس در گوانتا نامو با وساطت حلقات قبیله گرا ی درون دولت کنونی از گوانتا نامو رها و فعلا همرا ه با پسرش حیدر نعیم زوی و دیگر طالبان کوچی نما در فاجعه بهسود ودایمیرداد نقش اساسی دارد . ملک نعیم کوچی و دیگر ملکان کوچی ها در شهر های پشاور و کویته پاکستان و در ولایات جنوب وشرق کشور ما لک صد ها جریب زمین زراعتی خانه ها و دکان ها – مغازه ها –ترانسپورت های بار بری بوده – و به تجارت و قاچاق مصروف اند. و قرار معلوم دوتن از وکلای زن عضوپا رلمان که از کوچی ها نمایندگی میکردند درین روز های نزدیک به کشور ایتا لیا پناهنده شده است .
طالبان کوچی نما در جنوب افغانستان زیر نام گروه طالبان برضد نیرو های ناتو میجنگند ولی در هزاره جات این طالبان بنام کوچی از طرف حکومت اکمالات لوژیستیکی و تسلیحاتی بخاطر نسل کشی مردم هزاره و زمین سوخته در هزاره جات سرازیرمیشوند. فاجعه ء بهسود که بخاطر نا امنی و کشاندن آن ازجنوب درمرکز باامکانات دولتی انجام گردید. تداوم آن ، مصیب های سنگینتری را برمردم افغانستان و خاصتا هزاره ها و کوچیها تحمیل می نماید. با یورش مسلحانه طالبان کوچی نما، در هزاره جات ، متاسفانه بار دیگر تاریخ ظلم و جنایت بر هزاره ها تکرارگردید و این بار پشتیبان این جنایت و تجاوز وحشیانه بر هزاره ها ، نه حکام مستبد فاشیست و قبیله گراهای بیسواد بلکه نئوفاشیستهای مدعی به اصطلاح مدافع حقوق بشر ، تئوری پردازان دموکراسی ، روشنفکر نماها، و سایر دست اندرکاران سیاسی و مذهبی در اداره ریاستی آقای کرزی، است که از یک طرف با پشتیبانی مستقیم و غیر مستقیم ، کوچی های متجاوز را تشویق به تجاوز و جنایت نموده و از طرف دیگر با توطئه سکوت در مقابل این جنایت وارده بر هزاره ها ، که بیشتر ازدو ماه به اینطرف ولسوالی های حصه اول و حصه دوم بهسود و ولسوالی دایمیرداد در آتش سوخته و دهها نفر کشته واسیر، بیش از بیست هزار نفر مردم بی دفاع اواره گردیده و خانه ها و کشتزار های آنان حریق و بیش از سی هزار درخت تخریب شده است ، برخورد نمودند و با خیا ل راحت چنان مهر سکوت برلب زده اند که گویا در اطراف آنان هیچ حادثه ای رخ نداده است.
آقای کرزی ، نه تنها هیچ اقدام عملی در راستای محکومیت متجاوزین به حقوق انسانی هزاره ها نه نموده اند بلکه با صدور حکمی ، نیروهای دولتی را موظف به حفظ و حراست ، از آنان ، ساخته اند از آنجائیکه تجاوز به حریم دیگران و کشتن و زدن و چور و چپاول و وادار به کوچ اجباری از مصادیق اصلی جرم و جنایت به حساب میایند. بعد ازینکه کوچی های مسلح با زور سرنیزه و کشتار و چور و چپاول ، در مدت بیشتر از دو ماه ، کشتند و سوختند و بردند ، ولسوالی های حصه اول ودوم بهسود وولسوالی دایمیردا د شبیه سرزمین ارواح شده است. حکم آقای کرزی ، ریشه به شؤنیسم قومی و بوی خون فرمان عبد الرحمان جابر را دارد . حکم رئیس جمهور خسارات احتمالی کوچی هارا جبران میکند، کوچی هم علف چر های مردم را چرانیده اند وهم مصارف زمستان خود را از رئیس جمهور میگیرند.که این موضوع نمایانگر حمایت بیدریع از فرهنگ کوچی گریست . از مطالعه متن قطعنامه کوچی ها وحکم رئیس جمهور بدرستی فهمیده میشود که این دو متن با هم شباهت های فراوان داشته و یکجا از طرف یک ارگان واحد تهیه وتنظیم شده اند واین مهره های درون نظام اند که کوچی ها را رهبری میکنند.
فاجعه بهسود در پهلوی همه بدبختی ها ، تجربه خونبار و افتخاراتی را نیز نصیب قربانیان جنگ و مردم هزاره نمود. چون فاجعه بهسود دسیسه خطرناکی حلقاتی بود که می خواستند دامنه آنرا در تمامی ساحات هزاره جات گسترش بدهند. آنها با استفاده از طالبان کوچی نما می خواستند که مردم را به انتقام و خشونت کشانیده آتش جنگ را بیشترشعله ور و مردم محل را به تمرد و جنگ در مخالفت با دولت و قوای خارجی مجبور نموده و زمینه های نابودی کامل آنها را فراهم نمایند. ولی پلان وحشت با برخورد عاقلانه شیوه های مدنی و دموکراسی روبرو شد. مظاهره و اعتصاب در مقابل وحشت درسی بود که افتخاراتی زیادی را ثبت تاریخ مبارزات درد مندانه این مردم عذاب کشیده کرد. فاجعه در بهسود -اعتصاب و مظاهرات ده ها هزارنفر ی درشهر های کابل – بامیان – مزار شریف و دایکندی اشاره ء بود به گرداننده گان این سناریوی نفاق و وحشت که مردم ازدسیسه های آنان آگاهی دارند .از آنجائیکه در باره جنایات نسل کشی در داخل و برون کشور، از طریق رسانه های تصویری- شنوائی و چاپی انسانهای با احساس ، با هزاره های بیدفاع و حق بجانب بهسود و دایمیرداد همدردی نشان دادند. ولی متاسفانه برخورد رسانه های دولتی همراه با سکوت و کم اهمیت جلوه دادن فاجعه همرا ه بوده است و نیروهای خارجی و نمایندگی سازمان ملل متحد درافغانستان ، تا حدود زیادی دربرابر آن رویدادها بی تفاوت باقی ماندند. که این پیشا مد موقف و موقعیت جامعه جهانی را در دفاع از تامین دموکراسی وحقوق بشر زیر سوال میبر د که آنان در زیر شعار دمو کراسی و حضور نیرو های نظامی ایساف چنین جنایات نابخشودنی در هزاره جات یعنی قلب کشور صورت میگیرد با بی توجه برخورد می نماید . اما سهم وتعهد جامعه بین المللی به ویژه امریکایها برای تامین امنیت درافغانستان ازهر نگاه قابل نگرش می باشد. واگر این بازی متوقف نگردد و تغیر ی درطرز دید جامعه بین المللی ایجاد نگردد دامنه ناامنی مرکز وشمال افغانستان را فرا خواهد گرفت و تیم آقای کرزی نیز از قربانیان اصلی این بازی خواهد بود. وظیفه ء هر فرد مردم آسیب دیده مناطق بهسود و دایمیرداد است که صدایی مظلومیت شان را رساتر از گذشته به گوش جهانیان و سایر هموطنان شان برسانند تا سکوت به وجود آمده و جنایتی نا بخشودنی در حق این مردم مظلوم بر ملا وافشاء گردد.
نتیجه گیری :-
فاجعه بهسود و دایمیرداد باید برای حلقات برتریخواه قومی فهمانده باشد که با کشتار ونسل کشی قومی و حمایت مستقیم گروه طالبان نمیتوانند بیشتر ازین بر عملکرد های پنهان و آشکار خود ها مردم افغانستان را اغفال نمایند. برای یافتن راه حل معقول و دایمی معضله کوچی ها در کشور یگانه راه آن اسکان دایمی آنان بالای اراضی دولتی در مناطق زیست اقوام هم زبا ن و هم نژادشان میباشد تا این زخم خونین سیاسی یک قرنه ء کشور تداوی گردد و دیگر مردم افغانستان و خاصتا مردم ساحات آسیب پذیر ازین معضله شاهد فاجعه های خونین بعدی نباشند. دولت کنونی باید بدون سهلنگاری برای اسکان کوچی های افغانستانی این طرف خط دیورند اقدام عملی نموده و از بکار گیری طالبان پاکستانی زیر نام کوچی در جهت ایجاد فاجعه در کشور جلوگیری و تدابیر موثیر خنثی کننده اتخاذ نماید. طالبان کوچی نما در تعریف جديد، آن كه در يك طرف تجاوز، ناامني و بيرحمي و در طرف ديگر نماد برتری خواهی قومي رابه نمایش میگذارد . و نبايد اجازه داده شود كه ، زخمها عميقتر و امنیت و ثبات را با چالشهاي خطرناكي مواجه نماید . اين دولت است كه بايد با رويكرد ملي خود، علایق قومي را به حاشيه رانده، حساسيتها را در جهت مصالح عام رهنمون گردد. تا زمانيكه دولت خود را در مسأله كوچيها از تمایلات قومي بيرون نكشد، هر حركت آن در جهت تعميق بحران ، خواهد بود. تجربه نشان داده است اقدام پيشگيرانه خيليها ارزانتر و مؤثرتر از رويكرد پي گيرانهء مسايل، تمام ميشود.
منابع
سایت آریائی زیرعنوان تفسیری از فرمان حامد کرزی در مورد کوچی ها نویسنده: ثنا نیکپی داکتر حقوق و علوم سیاسی.
سایت آریائی زیرعنوان مسکون ساختن، راه حل واقعی برای پایان بخشیدن به کوچیگری است نويسنده:دوکتورعبدالله کشتمند.
سایت جام غور زیرعنوان حکم حامد کرزی و قطعنامه کوچی ها در یک ارگان تهیه شده!؟ نویسنده: عبدالقدیر علم.
سایت آریا ئی زیرعنوان تکرار جنایات نسل کشی و زمین سوخته ء طالبان کوچی نما در هزاره جات نویسنده: صاحب این قلم .
سایت آریائی زیرعنوان طرح یورش کوچی ها به هزاره ستان در کجا برنامه ریزی شد؟ نویسنده: بومانعلی قاسمی.
سایت خاوران زیرعنوان هزاره ها نباید جا و مکان خود را به نفع کوچیها از دست بدهند نویسنده: عید محمد عزیزپور.
سایت کاتب هزاره زیرعنوان محکومیت جنایات خونین طالبان کوچی نقاب در مناطق هزارستان نویسنده: سخی ارزگانی.
سایت کاتب هزاره زیرعنوان کــــوچیــــــگری نــــــــا مشـــــــــروع نویسنده: آیت الله ابراهيم حسن زاده يكا ولنگي.
سایت کابل پرس زیرعنوان هجوم کوچیها دربهسود سرآغاز یک بحران دیگرنويسنده: هادی ميران.